پرونده لو کوربوزیه, معماری, هنرنگار-۲و۳

قدّیس کوربو

پیشگفتار پرونده‌ی «بازخوانیِ لوکوربوزیه»

 

مهدی شادکار

 

لو کوربوزیه را اگر نگوییم تاثیرگذارترین معمار در تاریخ تمدن بشری، اما با اطمینان می‌توانیم بگوییم تاثیرگذارترین معمار در دوران مدرن. گفتمانِ او در معماری و شهرسازی -که نه تنها با طراحی معماری، بلکه با مانیفست‌های متنی و نیز نهادسازی‌های بزرگ در میان معماران نیز همراه بود- او را از دیگر بزرگان پیشرو متمایز می‌کند.
باوجود فرانک لوید رایت، آگوست پره، والتر گروپیوس و مدرسه‌ی باوهاوس و سایر معماران پیشرو در جنبش مدرن، اما همگان لوکوربوزیه را نماد و نماینده‌ی معماری مدرن می‌دانند. او به یک قطب برای قبیله‌ی معماران قرن بیستم تبدیل شده بود. مانیفست‌های او وحی منزل بود و به راستی مسیح پیغامبرِ قومِ معماران بود در حلقه‌ی حواریون، یعنی سیام [کنگره‌ی بین‌المللی معماران مدرن] که مبلغان خویش را به همه‌ی نقاط جهان گسیل داشت.


در سال ۲۰۱۵،‌ سه کتاب درباره‌ی بزرگترین معمار دوران معاصر یعنی لوکوربوزیه در فرانسه منتشر شدند. هر سه کتاب، به‌گونه‌ای بازبینی و بازنگری ژرف، -هرکدام با نگاهی ویژه و با روش‌شناسی‌ای بی‌همتا- به لوکوربوزیه هستند. کسی که زمانی، الهه‌ی معماری دوران مدرن بود و قبله‌ی معماران و دانشجویان معماری، که درباره‌اش تذکره‌ها نوشتند و او را معمار دنیای معاصر آن زمان نامیدند، که نه‌تنها منشور شکل شهر و شکل مسکن می‌نویسد، بلکه مانیفست سبک زندگی می‌نگارد. اگرچه در پایان سده‌ی بیستم، منتقدان مدرنیته به طور عام و منتقدان معماری مدرن به طور خاص، به آرا و اندیشه‌هایش یورش بردند و به گفتمان چیره‌‌ای [پارادایمی] که او در معماری بنا نهاده بود، تاختند -او را فاشیست و توتالیتر (تمامیت‌خواه) و بی‌توجه به خرده‌فرهنگ‌ها و تنوع طبایع انسانی، خواندند و گفتمانش را طرد کردند- با این حال نمی‌توان نفوذ گفتمانی را که او در معماری ایجاد کرد، نفی کرد. گفتمانی که در درازای سه چهارم سده‌ی بیستم بر جهان چیرگی داشت و هنوز هم بسیاری از گزاره‌های گفتمانی که او بنا نهاد، بر حوزه‌ی معماری و شهرسازی چیره است. به نوعی می‌توان گفت «معماران معاصر همگی از زیرِ شنلِ لوکوربوزیه بیرون آمده‌اند.» با این حال، شمار منتقدان لوکوربوزیه در برابر لشکر بی‌شمار مدافعانِ متعصب و مریدانِ سینه چاکِ او، انگشت‌شمار است. در تاریخ تمدنی معاصر جهان، از جهت تاثیرگذاری، شاید بتوان او را در حوزه‌ی معماری، متناظر لنین یا هیتلر در حوزه‌ی سیاست و یا مارکس در حوزه‌ی اندیشه دانست.
لوکوربوزیه با نام اصلی شارل-ادوارد ژانِره-گری (زاده ۶ اکتبر ۱۸۸۷ – درگذشته ۲۷ اوت ۱۹۶۵) معمار، طراح، شهرساز، آرمانشهرگرا، نویسنده و نقاش سوئیسی بود که در شهری کوچک در ناحیه‌ای مرزی میان فرانسه و سوئيس بدنیا آمد. او به عنوان یکی از نخستین پیشگامان معماری مدرن مشهور است که ناخواسته، پدر معنوی سبک بین‌المللی شد. او یک اوتو-دیکتات [خودآموز] است، زیرا آموزش آکادمیک معماری ندیده است. در نوجوانی، نقاشی آموخت و در سفرهای بیشمارش به دورتادور اروپا تا یونان و بالکان و رم و سپس به غرب آسیا، نقاشی‌های بی‌شماری کشید. در ۱۹۰۷ به پاریس رفت و در دفتر تولید بتن آرمه‌ی آگوست پِره کار پیدا کرد. در سال ۱۹۲۰، لقب «لوکوربوزیه» را که نام پدربزرگ مادری‌اش بود به عنوان نام مستعار خود، یا به قول فرانسوی‌ها «نامِ قلم» انتخاب کرد. لوکوربوزیه در طی فعالیت حرفه‌ای خود، استفاده از یکی از شاخص‌ترین مصالح ساختمانی مدرن یعنی بتن را به نهایت زیبایی و کارایی رساند و کارهای وی مورد تقلید جهانی قرار گرفت. به چنان مقبولیتی جهانی دست پیدا کرد که طراحی بنای ساختمان سازمان ملل در نیویورک به او سپرده شد. از مانیفست معماری «به سوی یک معماری» و «مُدلُر» تا مانیفست شهرِ «منشور آتن» و معرفی شهر معاصر «شهر درخشان»، او را به یک معمارِ آرمانگرای مانیفستی تاثیرگذار تبدیل کرد. «پارادایمِ لوکوربو». هم‌عصر با لوکوربوزیه و یا در دوران پسا-لوکوربو، پیروان و ملازمان‌اش در طول سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، تقریبا در همه جای دنیا تاثیرگذار بودند. بسیاری از این تاثیرگذاری، به خاطر کنفرانس‌های بین‌المللی معماری مدرن (سیام) بود که لوکوربوزیه آنها را ایجاد کرد و نتایج‌اش نفوذ و تسلط گفتمان او بر سراسر جهان شد. به عنوان مثال، شهر برازیلیا، پایتخت جدید برزیل، و بناهای حکومتی آن که اسکار نیومایر معمار برزیلی طراحی کرد، در همین پارادایمِ لوکوربو بود.
البته او همواره از نفوذ گفتمانِ سیام در بسیاری از کشورها خشنود بود و درعین حال از بی‌مهری به سیام در فرانسه شکایت داشت. او فرانسه را همچنان درگیرِ رُمانتیسیسم قرن ۱۹ می‌دید و از این منظر جامعه‌ی فرانسوی را نقد می‌کرد. شاید ضدیتش با موزه‌ها و بناهای تاریخی فرانسه به همین دلیل باشد. همواره پاریسِ قرن ۱۹ را دچار تهدید می‌دید و به دنبال مدرن سازیِ پاریس بود.
***
در پرونده‌ی «بازخوانی لوکوربوزیه» در این شماره‌ی هنرنگار، به بحث و جدل‌های اخیری که به بهانه‌ی نمایشگاه لوکوربوزیه در مرکز پمپیدوی پاریس و در فاصله‌ی پنجاه سال پس از درگذشت او رخ داده است می‌پردازیم. از جمله به دو کتاب با درونمایه‌ی نقد بی‌رحمانه به او می‌پردازیم، و سپس پاسخ مدافعان لوکوربوزیه که در قالب همایشی به نام و یاد او در مرکز پمپیدو برگزار شد.
تحلیل و مرور لوکوربوزیه
این پرونده با دو مطلب بازخوانی و مرور لوکوربوزیه آغاز می‌شود. یکی تحلیلی (مقاله‌ی سعید خاقانی) و دیگری مرور این معمار در سه کتاب مهم تاریخ معماری.
نوشته‌هایی از لوکوربوزیه
دو نوشتار کوتاه از خودِ لوکوربوزیه می‌آید، که اولی خطاب به دانشجویان معماری است و از بی‌نظمی و آشفتگی وضعیت معماری می‌گوید، و دومی درباره‌ی رابطه‌ی ناب‌گرایی و معماری است.
بررسی سه کتاب در بازخوانیِ معمار
در مقاله‌ای از کلود ماسو، به طور خلاصه سه کتاب جدید درباره‌ی لوکوربوزیه که در ۲۰۱۵ منتشر شده‌اند مرور می‌شوند.
در دفاع از لوکوربوزیه
پیشگفتارِ کتابِ جدیدی می‌آید (از رمی بدوئی) که در ۲۰۲۰ منتشر شده است که درواقع پیاده‌سازی متنی همان همایش ۲۰۱۶ است و هدف این کتاب، پاسخ به منتقدان است.
گفتگو با یک منتقد سرسخت
گفتگوی اختصاصی مجله هنرنگار با مارک پرلمن، نویسنده‌ی کتاب «لوکوربوزیه؛ یک جهان‌بینی سرد» است که در بخشی از این گفتگو، او به منتقدانِ کتابش می تازد.
در دفاع از لوکوربوزیه
این پرونده با مطلبی از آنتوان پیکون، معمار و رئيس بنیاد لوکوربوزیه به پایان می رسد. او در این مطلب، منتقدانِ لوکوربوزیه را ضد توسعه و پیشرفت معرفی می‌کند.

کلیسای نوتردام دوو او، در تپه‌ی رونشان، بُزانسون، فرانسه.

عکس بالا: مارک پانیار، ۱۹۸۲ / عکس پایین: لوسین اِروه،۱۹۵۵ 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *