هنرنگار-۱, هنرهای تجسمی

نمایشگاه رگ چین

یادداشتی بر نمایشگاه رگ چین مریم عابدی

الهام سلیمان نژاد

در این مطلب سعی شده، تا روندی نامعمول را در بررسی یک نمایشگاه خاص طی کرد. از این رو ابتدا برآنیم تا به وسیله خود آثار به تجارب زیستی هنرمند و رگه‌های این تجارب در روند خلق آثار برسیم و در واقع سعی برآن است که به عنوان یک مخاطب به تماشا نشسته، با خود آثار روبرو شویم، تا هر اثر بیانی از خود و هنرمند باشد، در مقابل آنچه معمول است که هنرمند بیانش را در قالب کلمات همراه اثر می‌آورد. این تجربه‌ی مستقیم بین اثر و مخاطب است. با این شیوه بدون در نظر گرفتن آنچه از مریم عابدی به عنوان هنرمند آثار باید دانست می‌توان آثار او را به تماشا نشست و در مکاشفه‌ای کم قضاوت تصویری از ارتباط آثار با تجربه زیستی هنرمند ارائه کرد. برای نیل به این هدف به سوابق آموزشی و هنری او پرداخته نخواهد شد، بلکه مستقیم از بررسی آثار، به آنچه او و هنرش ترسیم می‌کند (در واقع تجربه‌ی زیستی هنرمند در لایه‌های پنهان آثارش) خواهیم رسید.


شاید درباره‌ی نمایشگاه مریم عابدی ابتدا باید گفت این نمایشگاه چه چیزی نیست! در برخورد نخست با عنوان و اطلاعات نمایشگاه بهمن ماه عابدی که در گالری ایرانشهربرگزار شد «رگ چین آثار نقاشی مریم عابدی»، اینگونه برداشت می‌شود که مخاطب با آثار نقاشی روبرو خواهد بود. اما به محض ورود به نمایشگاه چندین وجه در آثار او، خود نمایی می‌کند و در نهایت می‌توان استفاده از چند رسانه همراه با همنشینی همزمان چند هنر در آثار او را به وضوح دید. در این رویکرد تبدیل مدیوم‌های ثابت شده و معمول به فرم‌های دیگردیس شده برای بیان مورد استفاده بوده، شاید هنر در عصر ما دیگر لزومی به بودن در یک رسانه خاص و ثابت شده ندارد، برای بیان هنری می‌توان به بازآفرینی اثر، مفهوم یا رسانه پرداخت و از تمام امکان هنر بهره جست.

در اولین برخود با آثار، مشهود است که عابدی بوم را دچار دگردیسی کرده و از فرم معمول، شاید بدون کارکتر و البته ملال آور خارج کرده است. یعنی عنصری که مخاطب انتظار دارد به طور معمول ثابت با فرمی مشخص و تنها به صورت یک وجه پایدار و یکسان در آثار باشد را از پایه دچار تغییر کرده است. او با استفاده همزمان از ماده، تجسم، ابزار، تکنیک و خلاقیت در روندی به سوی بازآفرینی مدیوم‌های پایه، توانسته از نقطه آغاز به نوعی مواجه‌ی جدید با بوم برسد. یعنی بافتن بوم و چینش دوباره آن. آنچه ما را شاید به وجهی دیگر از تجربه زیستی او نزدیک می کند از همین نقطه آغاز می شود. به نظر می‌آید هنرمند اینجا تجربه‌ای که در بافت فرش داشته به فرمی دیگر در اثرش منعکس می‌کند. این بافتن و چینش ریشه در تجربه‌ی هنرمند در بافت فرش دارد و مخاطب را به بافت فرش ارجاع می‌دهد، تجربه‌ای که قطعا می‌توان آن را به اقلیم هنرمند مربوط دانست. مخاطب ایرانی بویژه، ، بطور ناخودآگاه در ارجاعی به حافظه بصری خود متوجه این بازتاب می‌شود، اگرچه ممکن است مستقیما به بافتن فرش نرسد اما آن را از نظر بصری حس می‌کند.

حال مخاطب با بومی در آثار عابدی مواجه می‌شود که متحول شده، به عنوان یک مدیوم استفاده می‌شود و روایترگر است. این چینش تشکیل فرم‌های هندسی و حجم را می‌دهد و آثار ازصرف نقاشی خارج شده به مرز حجم می‌رسند. همراهی پالت رنگی با بافته‌ها در ایجاد حجم در آثار چشمگیر است. خود این حجم به مثابه مجسمه یا فراتر خود نمایی می‌کند در واقع این فرم‌ها و حجم‌ها با همراهی پالت رنگی مخصوص خود هنرمند باعث شده‌اند از نظر بصری نمایشگاه عابدی هرگزخسته کننده نباشد.

سایه ها، بافت ها، رنگ‌های خاص و آشنا که تجارب هنرمند را در مجموع آینه‌داری می کنند، به واقع از سرزمینی که هنرمند در آن زیسته منشا و الهام می‌گیرند. باید به این نکته اشاره کرد که عابدی بطور مشخص پالت رنگی خود را دارد. آیا این رنگ‌ها برای مخاطب ایرانی یادآوری ست دلپذیر و به نوعی آشنا پنداری ست با بام‌های ایرانی، بناهای خشتی و ارتباط ما با آنها ؟ اگرچه این بیان درست بنظر می‌آید اما حتی با در نظر گرفتن همه اینها این رنگ‌های خاص و فرم‌های هندسی را می‌توان در قالب زبانی جهانی دانست. شاید حتی ارجاعاتی از تجربه مریم از اقامت هنریش در لایپزیگ و اروپا، چراکه این فرم‌ها برای مخاطب غیر ایرانی می‌توانند یادآور فرم طاق کلیسا‌ها باشند. برداشت و اجرای متفاوت و البته انتزاعی از طاق‌ها و خشت‌ها است که سبب می‌شود چه مخاطب ایرانی و چه مخاطب غیر ایرانی به محض ورود به نمایشگاه بتوانند بخوبی با نمایشگاه ارتباط برقرار کنند. هنگامی که مخاطب، آثار را با فاصله به تماشا می‌نشیند بازی نور، تنالیته و بافت حجم‌های مضاعفی را می‌آفرینند، از نزدیک اما مخاطب متوجه می‌شود خود بوم یکی از بازیگران اصلی ست که در کارهای مریم بازآفرینی و در هم تندیده شده، در نهایت به وسیله‌ی هندسه بیان یافته. این نقطه ایست که مخاطب را با مواجه‌ای جدی با بوم روبرو می‌کند که نه تنها بازتعریفی از رسانه بلکه پیچیده در هندسه و بافت است. مخاطب بادیدن بازی طیف‌ها، حجم و بافت شگفت‌زده شده و نگاهش در چرخش توسط این بازی به کشف بصری می‌رسد. این خود، نگاه مخاطب را به اثر کنجکاو می‌کند آنچه در نمایشگاه‌های امروز کمتر یافت می‌شود و باعث می‌شود مخاطبین اغلب زمان زیادی را مقابل آثار جهت مکاشفه اختصاص ندهند چراکه معمولا چیزی برای کشف نمی‌یابد. در این نمایشگاه اما مخاطب برای آثار زمانی برمکاشفه می‌گذارد و اینگونه در نمایشگاه با مخاطبین روبرو هستیم که اغلب در برابر آثار زمانی را به کشف و وجد اختصاص می‌دهند.


اما لایه‌ی دیگر پنهان وکمتر دیده شده که در حقیقت با آن مستقیما روبرو نیستیم اما با آثر آن مواجه ایم، اجرا و بخش پرفورمنس کارهاست.

رگه‌ها و چینش بافت‌ها در هنگام اجرا به شدت بدن هنرمند را درگیر می‌کرده. به درستی می توان گفت اثر نهایی به نمایش درآمده رگه‌هایی از نوعی وضعیت اجرایی پیش از ارائه آثار است. البته شاید بتوان نقاشی را بخشی از یک اجرا از نوع پرفرمنس آرت دانست. بخشی که در زمان خلق یک اثر شکل می‌گیرد. نقاش در زمان خلق اثرش در واقع در حال اجراست. مانند آنچه درباره‌ی کارهای جکسون پولاک می‌توان گفت آنچنان که بسیاری معتقدند وجه اصلی آثار وی بیشتر از نقاشی پرفرمنس است. درهنگام نقاشی و خلق، اثر اصلی که اجراست اتفاق می‌افتد و تابلو نقاشی تنها اثر ثانویه یک پرفرمنس است. از این رو می‌توان گفت درکارهای این چنینی بیننده تنها اثر به جا مانده ازیک اجرا را به شکل تابلو می‌بیند. هرچه بدن هنرمند بیشتر درگیر خلق اثر شود قسمت کنش  اجرا پر رنگ تر می‌گردد. این از ارتباط بدن با اثر منشا می گیرد. کنشی که البته در هنگام خلق اثر بوده بخش کمتر آشکار از دیگر مدیوم‌های استفاده شده در این نمایشگاه است و مخاطب تنها در نمایشگاه با نتیجه آن روبرو است. همان‌گونه که خود هنرمند بیان می‌کند هنگام خلق اثر کنش مدام همراه با محاسبات فکری (از آنجا که یکی از بخش‌های اصلی آثار بافت و هندسی بوده) باعث ایجاد ریتمی منشعب از هماهنگی حرکات بدن وذهن، اشتباهات و تصحیحات در روند خلق آثار شده است. در نهایت این روند منجر به نظمی خودآگاه و تا حدی ناخودآگاه شده که بدل به حرکات  ریتمیک و گاه تند، چیزی شبیه  به رقصی آیینی گشته است. بنابر‌آنچه گفته شد کار عابدی را نمی توان نقاشی و یا تنها حجم دانست بلکه پرفرمنس را  نیز به عنوان لایه‌ی پنهان آثار می‌توان در این مجموعه در نظر گرفت. در حقیقت کارهای عابدی اثری چند وجهی و چند رسانه‌ای است. بستری که در این آثارخود بدل به رسانه شده، از یک بعد خاص خارج و در کنار دیگر وجوه یک مجموعه و یک اثر واحد را تشکیل داده است. مجموعه‌ای از هنرها مانند نقاشی، مجسمه، اجرا در کنار روایتگری و البته  هندسه که نباید به عنوان  بخش اصلی این مجموعه آن را فراموش کرد. در نهایت مجموع این همنشینی و استفاده از امکان هنر در ایجاد و خلق آثار توانسته، این نمایشگاه را از نظر توانایی در بیان و ارتباط با مخاطب از دیگر نمایشگاه‌ها مجزا کند.

حال پرسش اصلی این است که آیا می‌توان هنرمند را به وسیله‌ی آثارش قضاوت کرد و یا از آثار هنرمند می‌توان به راحتی به تجربه زیستی‌اش رسید؟

رگ چین همراهی پویایی از مدیم‌ مختلف است،که به طرز بی‌مانندی مخاطب را در مواجهه‌ای جدی با همنشینی چند هنر  و پدیداری‌شان در یک اثر قرار می‌دهد. استفاده از هندسه و فضا با همراهی بافت، در کنار بهرمندی از تونالیته‌ی رنگی خاص که در نهایت به  همنشینی آشنا و انتزاعی با  هندسه در ایجاد فرم‌های بی مانند می‌رسد، موجب این پویایی پیوسته در آثار می‌شود. حال چقدر می‌توان این روند  همنشینی را منشعب از زیست هنرمند دانست؟

براساس منشا اثر هنری شاید بتوان به روند هنری که  عابدی داشته پی برد.‌ در اصل آنچه به قطعیت می‌توان گفت این است که او با ترکیبی ازهندسه، نقاشی، اجرا و با برداشت انتزاعی از فرم‌های معماری و آجرچینی ایرانی یا همان خشتی  آگاهانه توانسته آثاری فرامدیا پدیدآورد که  به نظر می‌آید نماینده زیست هنرمند و اقلیم زیستی اوست.

اگرچه برداشت هر مخاطب از هر اثر هنری لزوما یکسان نیست، اما درک سکوتی شناور در فضای نمایشگاه در برداشت اغلب مخاطبین مشترک است. گویی تمام اصوات در هنگام خلق اثر بلعیده شده، به عبارت دیگر اگر هر تصویر را همراه با صدایی ذهنی، خلق شده  توسط مخاطب یا القا شده به مخاطب فرض کنیم آثار این نمایشگاه سکوتی فراگیر را با خود دارند.

این سکوت در لحظه‌ی نخست مخاطب را در بر گرفته و در فضای خلق شده توسط هنرمند شناور می‌کند. می‌توان گفت که در این نمایشگاه تصویر برای مخاطب همراه با عدم وجود صوت است، برداشتی کاملا بصری در عدم حضور درک شنوایی. البته یکی از فاکتور‌های پنهان القا کننده‌ی این حس در واقع نوع پالت رنگی است که هنرمند در این نمایشگاه استفاده کرده، رنگ‌هایی که در مجموع شاید مخاطب حتی نام آن‌ها را هم نداند اما نا خودآگاه می‌داند این رنگ‌ها همان رنگ‌های قالب اقلیم ایران یعنی رنگ‌های کویر خاکی و اکر گرم هستند. رنگ‌هایی  که اغلب در مواجه با آن‌ها انسان با سکوت روبرو می‌شود. این سکوت شاید همان سکوت شهر‌های خشتی کویری و خود کویر باشد. این‌ها رنگ‌های قالب اقلیم ایران‌اند که وجودشان توسط مخاطب کشف می‌شود و در برخوردی انتزاعی شاعرانگی همراه با هندسه را ایجاد می‌کند.

حال بهتر است این سوال را مطرح کنیم، آیا غالب تجربه زیستی ما تحت تاثیر جغرافیا است؟ چرا عابدی با آنکه تجارب متعدد و متنوعی از اقامت و تحصیل هنری خارج از ایران داشته تا این حد در این نمایشگاه به اقلیم خود نزدیک است؟

می‌توان گفت هر هنرمند بیان و زبان هنری مخصوص به خود را دارد که منشعب از تجارب زیستی او شامل جغرافیا، اقلیم و فرهنگ‌هایی است که تجربه کرده. آثار هر هنرمند  مجموعه‌ای است از تجارب و مواجهاتش که خط فکری و دیداری او را شکل داده. در حقیقت تمام تجارب  زیستی هنرمند او را به زبان منحصر به خودش می‌رساند، که شامل  مجموعه‌ای است از کدهای مخصوص به خود در همراهی کدهای مشترک با دیگران که عملا منتهی به پدیداری زبانی  منحصر بفرد می‌شود، چرا که متشکل از تجارب و بانک  حسی هنرمند است. تاثیر اقلیم بر تجارب تصویری ما غیر قابل انکار است. در جایگاه یک هنرمند که با حس و حافظه‌ی تصویری خود کار می‌کند اقلیم اولین و البته عمیق‌ترین تاثیر مستقیم را  بر او دارد. در مرحله بعد اقلیم بر فرهنگ و زیست بوم مردمان تاثیر مستقیم دارد. می‌توان فرهنگ و به طبع آن هنر را به اقلیم و جغرافیا مربوط دانست، بدین سان به ارتباط تنگاتنگ اقلیم با اثر هنرمند  می‌رسیم که گاه در نظر گرفته نمی‌شود. ما بیانی از تجراب خود هستیم که منشعب از زیست، اقلیم و برخوردهای ما است.

قدر مسلم  می‌دانیم آنچه هنرمند کسب می‌کند لزوما به طور مستقیم در کارش ظهور نمی‌کند. اما تاثیر تجربه‌ی زیستی غیر قابل انکار است و همین باعث تفاوت کارهای هنرمندان مختلف و وجود عنصرخلاقیت در آثار هنری است. همان تفاوتی است که در واقع در تجربه زیستی شان داشتند. از رنگ کارها تا بافت بوم که یاد آور فرش است، تا فرم‌های خشتی طاق‌ها برای مخاطب ایرانی به طرز شگرفی آشناست و در عین حال با مخاطب غیر ایرانی هم ارتباط برقرار می‌کند. این‌ها همه انعکاسی هستند از آنچه عابدی تجربه کرده و باخود دارد.

گرچه نام گذاری تحت عنوان نمایشگاه نقاشی کاملا  درباره‌ی این نمایشگاه غلط به نظر می‎رسد و مخاطب طبعا انتظار روبرو شدن با آثار صرف نقاشی را دارد، اما واضح است که مخاطب بلافاصله پس از ورود به نمایشگاه خود را دربرابر آثاری فراتر از نقاشی می‌بیند. لایه لایه از روایت فرم‌ها ،رنگ‌ها و چینشی متفاوت در ایجاد حجم و البته اجرایی که تنها با اثر ثانویه آن روبه رو هستیم، مسلما نمی‌توان این آثار را تنها نقاشی دانست.  

آنچه در درک اثر هنری از مخاطب انتظار می‌رود تنها یک درک حسی ست و گاه لزوما آنچه که هنرمند تلاش بر بیانش داشته را مخاطب دریافت نمی‌کند. به واقع آیا می‌توان این را یک نقصان به حساب آورد، یا می‌توان آن را پذیرفت؟ در نمایشگاه رگ چین، مخاطب از تحمیل درک استیتمنت هنرمند فارغ است و به راحتی می‌تواند تجربه حسی و صرف درک حسی خود را از آثار داشته باشد. چرا که آنچه رسالت اثر هنریست که همان درک بی واسطه مخاطب از اثر است، در این نمایشگاه ممکن شده.

از این رو می‌توان این نمایشگاه را یک تجربه‌ی دلپذیر و کمتر ملال‌آور از نظر مخاطبان دانست. در واقع  نمایشگاه آنچه که انسان امروز به دلیل خصوصی شدن فضای فکری،اجتماعی‌ و به طبع ادراک شخصی‌تراش از جهان نیاز دارد را به او می‌دهد. چه فرم‌های هندسی و چه پالت‌های رنگی استفاده شده در آثار، مخاطب را در فضای آکنده از سکوت قرار می‌دهند و اینگونه امکان ادراکی فراخ تر را فراهم می‌کند. در حقیقت هنرمند میان آثارش و مخاطب قرار نمی‌گیرد بلکه خود آثار و کاراکترشان این امکان را برای مخاطب فراهم می‌کنند  که در ادراکی آزاد خود را با آثار رودررو ببیند.

نکته ی به جا مانده آنکه عابدی علی رغم اینکه  در آثارش رگه‌های اقلیم غالب زیستی خود را دارد  اما به گفتمان مختص به خودش  رسیده که برای فهم آن محدودیت جغرافیایی وجود ندارد. زبانی مشترک و قابل فهم و در عین حال مخصوص به خود او. عابدی توانسته از  اقلیم و زبان خود به بیان هنری قابل فهم بدون مرزی برسد . این همان روند بکارگیری بیان هنری توسط هنرمند بدون نیاز به ابزار زبان به مفهوم عام است. آنچنان که درک اثر را فرا اقلیم و فرا زبانی می کند و قابلیت ارتباط با مخاطب را دارد. این چینش در واقع نه چینش خشت‌ها بلکه چینش دوباره‌ی  مدیم‌ و هنرها کنارهم برای رسیدن به بیان هنری ست که مخاطب در برداشت  از آن آزاد است.

One thought on “نمایشگاه رگ چین”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *